ArtinArtin، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

شازده کوچولوی ما

باز هم جشنی دیگر

آارتین جان 9 خرداد یک روز به یاد ماندنی برایمان است، یک جشن تولد دست جمعی با دوستانت و دوستانم در پلی هاوس  ... با دو ساله های عزیز: آرتین عزیزم خیلی به هممون خوش گذشت و شما کلی بازی کردی ...آنقدر خوب بود که اصلا سراغ ما نمی آمدی و خودت سرگرم بازی بودی ... حتی موقع بازگشت با گریه بیرون اومدی و نمی خواستی اونجارو ترک کنی... جا داره از همه دوستانم برای این جشن دست جمعی تشکر کنم       ...
11 خرداد 1392

شازده کوچولوی 2 ساله

تولدت مبارک عزیزم     امروز 7 خرداد یادآور لحظات پر دلهره و شیرین برای من و بابات  هست، یاد لحظه تولدت میافتم باز ترس و نگرانی میاد سراغم ... آخه شازده کوچولوی من تو اونموقع زود اومدی وقتش نبود و بابایی هم پیشمون نبود .. من و خاله جون با چه استرسی رفتیم بیمارستان... ولی خوشحالم که سالمی و هستی ... اینروزا شیطون شدی و تکیه کلامت شده نهههههههههههههه... هر کاریو میخوای خودت انجام بدی ...این یعنی اینکه پسرم 2 سالش تموم شده و بزرگتر شده ، میخواد مستقل باشه و همه چیزو به چالش بکشه... حرف زدنت بهتر شده جمله ها رو کامل میگی و من خوشحالم از شنیدن حرفای شیرینت   عزیزم آرتین جان، بدون که خیلی دوست داریم و ...
7 خرداد 1392

جشن تولد 2 سالگی تو خونه مادر بزرگ

شازده کوچولوی من پسرم عزیزم خوشنودم از اینکه 2 ساله در کنار ما هستی، به زندگیمان معنی بخشیدی...روح دادی... دوستت داریم و برایت شادکامی، پیروزی، موفقیت، مهر  .... هر چیز خوب که تو دنیا هست آرزومندم عزیزم، دلبندم، نازنینم وجود تو معنی بودن من است   عزیزم 29 اردیبهشت ی جشن تولد کوچیک تو خونه آنا جون برات گرفتیم ... اولش مات و مبهوت بودی بعد کم کم یخت وا شد و تو شادیمون شریک شدی و کلی خوش گذشت ... از اینکه همه میخندیدن و شاد بودن تو هم میخندیدی و ذوق میکردی .. همون اول کار بادکنها رو وا کردی نذاشتی برا عکس چیزی بمونه ... خوب جشن مال تو بود منم کاری نداشتم، همین که تو شاد بودی برایم کافی بود.   &...
1 خرداد 1392
1